یک قرن با ورزش ایران(1400-1300)/ سال 1301

ورزش ایران، برخلاف بسیاری از نقاط دنیا، نقطه صفر ندارد. اگر انگلیسی ها می توانند روز و ماه دقیق قانونمندشدن ورزش های مختلف را با توجه به اسناد اعلام کنند و اگر آلمانی ها و برزیلی ها می توانند به شکلی کاملا دقیق بگویند که چه زمانی اولین توپ فوتبال وارد کشورشان شده است.
استارت دوومیدانی در ایران
تا قبل از آشنایی ایرانیان با دوومیدانی مدرن، دویدن به جای تفریح و ورزش، تخصصی بود که تنها برای پادشاهان و اشراف مورد استفاده قرار می گرفت. برای مثال پیترو دلاواله جهانگرد ایتالیایی دوران شاه عباس صفوی درباره « شاطر»ها که به پادشاهان خدمت می کردند، نوشت:« شاطر وظیفهٔ نامهرسانی را بر عهده دارد و به علاوه، جلو اسبان حرکت میکند و کلاه پردار بر سر و زنگولههایی بر کمر دارد که در موقع حرکت، صدا میکنند و مردم با شنیدن آن کنار میروند. پاهای این افراد کاملاً برهنه و لباس آنان فقیرانهاست و چنان با سرعت میدوند و به قدری در روز راه میروند که اگر بخواهم آن را شرح دهم، تصور خواهید کرد افسانهپردازی میکنم.»
اما دوومیدانی به شکل نوین را «میر مهدی خان ورزنده» در ابتدای دهه 1300 شمسی به ایرانیان معرّفی کرد و نخستین آموزشهای دوومیدانی را به دانش آموزان مدارس انجام داد تا دوومیدانی نیز به شکلی آکادمیک کار خود را در ایران آغاز کند. چندی بعد، وزارت معارف تصمیم به برگزاری جشنواره ای سالانه برای دانش آموزان گرفت. مسابقات این جشنواره بیشتر برپایه رشته های معرفی شده توسط ورزنده بود؛ رشته هایی چون دوومیدانی، شمشیربازی و حرکات ژیمناستیک.
هنوز اولین دهه شمسی به نیمه نرسیده بود که یک بار دیگر ارتباط ورزشکاران ایرانی و بریتانیایی موجب برگزاری مسابقه بین آنها شد؛ این بار در مسابقاتی به نام «المپیک ایران» که بین اعضای سفارتخانه بریتانیا و ورزشکاران ایرانی برگزار شد. دوومیدانی یکی از مهمترین آیتم های المپیک ایران بود. این رقابتها هم در میدان مشق برگزار گردید.
تا سال 1301 کلوب طهران تنها تیم سرشناسی بود که می توانست در برابر تیمهای انگلیسی مقیم طهران عرض اندام کند. اما در فاصله دو سال بعد از شکل گیری این تیم، تعداد علاقه مندان به فوتبال در پایتخت ایران به اندازه ای افزایش یافته بود که می شد از بین این فوتبالیست ها، تیمهای قدرتمند دیگری نیز تشکیل داد.
از اتفاقات مهم سال، شکل گیری « کلوپ اسپورت ارامنه» بود که در آن، فوتبالیست هایی ارمنی از جمله پل، ژرژ، هراند گالوستیان و آرشاک توپ می زدند. یک سال بعد، هامبارسون دیگر مهره شناخته شده فوتبال طهران نیز به این جمع اضافه شد. با گذشت زمان، کلوپ اسپورت ارامنه از مهره های مسلمانی مثل مظاهری و بلورفروشان نیز استفاده کرد.
اسپورت ارامنه از جمله تیمهایی بود که بازیکنان آن در قالب نخستین تیم منتخب طهران، در سال 1305 راهی بادکوبه شوروی شدند و با تیمهای روس مسابقه دادند. یک دهه بعد، اسپورت ارامنه در سال 1316 منحل شد و با پایان جنگ جهانی دوم، برخی از ستاره های فوتبال ارامنه از قبیل برادران آرتن، بخشی و ژرژ نعلبندیان ایران را ترک کردند و راهی ارمنستان شوروی شدند.
در سال تاسیس اسپورت ارامنه، تیم دیگری نیز در طهران آغاز به کار کرد. در ترکیب کلوپ تازه تاسیس« طوفان» بازیکنانی چون علی کنی، رضاقلی کلانتر، سیف الله آهن، حسن ماسیست و حسن کریمی حضور داشتند. از بین این بازیکنان، بعدها علی کنی رئیس فدراسیون فوتبال شد.
برای مقایسه باید یادآور شد که تیمهایی مثل دینامو مسکو( شوروی و بعدها روسیه)، راپید بخارست( رومانی)، ویارئال( اسپانیا)، الچه( اسپانیا)، گنجرلر بیرلیگی( ترکیه)، سلتاویگو( اسپانیا)، هاپوئل( اسرائیل)، لوکوموتیو مسکو( روسیه)، کروتونه( ایتالیا) و... همگی به فاصله چند ماه قبل یا بعد از اسپورت ارامنه و طوفان تأسیس شدند و همچنان به فعالیت خود به شکل حرفه ای ادامه می دهند.
یک بار دیگر، رقابتهای سالیانه موسسه های انگلیسی در زمین میدان مشق برگزار شد. در این مسابقات که با حضور بانک شاهنشاهی، تلگرافخانه، سفارتخانه و کنسولگری انگلیس انجام گرفت، تیم فوتبال بانک شاهنشاهی موفق شد با برتری مقابل سایر رقبا ، عنوان قهرمانی را از آن خود سازد. این تیم، یک سال بعد نیز عنوان قهرمانی خود را تکرار کرد.
نخستین مغازه های دوچرخه سازی در ایران
برخلاف رشته هایی چون کشتی و دوومیدانی، ورزش هایی مثل دوچرخه سواری در هنگام ورود به ایران با مخالفت اقشار سنتی و قشری رو به رو شدند.
نخسین دوچرخهها را کارکنان سفارت بریتانیا در اواخر دوره قاجار به ایران آوردند و ایرانیان در آغاز از این وسیله دوری کردند؛ زیرا از نظر آنها امکان نداشت که یک انسان بتواند تعادل خود را بر روی دو چرخ حفظ کند. آنها اعتقاد داشتند که دوچرخهسواران برای حرکت از «موجوداتی نامرئی»و « اجنه» کمک میگیرند! اما با گذشت زمان، عقاید سنتی در برابر مدرنیته عقب نشینی کردند. کم کم افرادی به این ورزش علاقهمند شدند و شخصی به نام «حسین آقا شیخ» اولین مغازة دوچرخهسازی و کرایة دوچرخه را در شمسالعمارة تهران تأسیس کرد. اندکی بعد، یک ارمنی به نام «دادیک» مغازة دیگری در خیابان منوچهری تهران باز کرد و با افزایش علاقه جوانان، به ورزش دوچرخهسواری، دوچرخهسازیها یکی پس از دیگری در کشور تأسیس شدند.
«پس از اتمام دوره دارالمعلمین ژیمناستیک بروکسل تقریبا دوازده سال قبل در زمان سفارت آقای احتشام السطلنه وارد اسلامبول (استانبول فعلی) شده و به استحضار ایشان مدیریت دارالمعلمین ورزش اسلامبول را به بنده واگذار می کردند. چون تغییر تبعیت (تابعیت) را برای من تکلیف می نمودند قبول نکرده و برای ادای وظیفه شاگردی که مدتها تحصیلاتم در آنجا بوده اظهار می نمودم که بدون تغییر تبعیت یکسال برای خدمت حاضرم. لیکن بدون تغییر تبعیت نپذیرفته و از آنجا با قلب پر از شعف و امید خدمت به وطن عزیز خود یعنی ایران به تهران وارد شدم. چون می دانستم که ملجأ اهالی و ترقی هر ملت منوط به توسعه و تکمیل معارف آن است، قبلا با دیپلم های خود حضور وزیر معارف وقت شرفیاب شده.
پس از تعارف زیاد سوال فرمودند که مقصودتان چیست. بنده بدوا شرح مختصری از ورزش عرض و اهمیتی را که در دنیا حائز شده به عرض رسانده و شاهد زحمات و معلومات خود را ارائه دادم. پس از تشویقات زیاد فرمودند من شما را به وزارت داخله توصیه می نمایم که در ژاندارمری مشغول باشید. بنده هم جزء قبول وظیفه نداشتم و با دریافت کاغذ توصیه به ژاندارمری رفتم. آنجا هم جواب این شد که «نقدا به وجود معلم ورزش احتیاج نداریم.»
خلاصه هر دری را زدم جواب منفی به دست آمد. در عوض تشویق تمسخر هم کرده می گفتند: «مرد حسابی تو هم رفتی فرنگ چیز برای ما یاد گرفتی جیم بلاستیک هم چیز شد که تو تحصیل کرده ای و از این راه می خواهی به وطن خدمت کنی؟»
اما بنده در مقابل این تمسخرها دلایل فنی اقامه کرده و از جواب خودداری نمی کردم با یک عزم راسخ به هر نقطه که می رسیدم اظهار حیات کرده دعوت به ورزش می نمودم تا در خدمت چند نفر از اطباء محترم و معظم شهر سابقه پیدا کرده ژیمناستیک (ماساژ) را ترویج نموده به کار انداختیم و در حقیقت علی العموم اطباء محترم با کمال خوشوقتی اعلامیه بنده را تلقی فرموده مریض های ضعیف و (پارالتیک) خود را که احتیاج به ماساژ داشتند نزد اینجانب می فرستادند. کم کم عوام هم فهمیددند که ماساژ یعنی مالش طبی پر بی اهمیت نیست. (حالا که دوازده سال از آن دوره گذشته علی العمومی می دانند که ماساژ یکی از مهم ترین شعب طبی و دکترهای مخصوص این فن باید سه سال در دارالفنون های خارجه درس بخوانند) در عین حال (ژیمناستیک اکتیو) نیز تبلیغات می شد تا روزی به مدرسه الیانس فرانسه حضور به هم رسانیده کنفرانس مختصری راجع به فواید ورزش ایراد کردم. در نتیجه ده نفر از شاگردان حاضر به ورزش شدند ولی چون از همه جهات صدای مخالفت و انتقاد می شنیدند پس از دو ماه ورزش را تعطیل نمودند.
از آنجا به مدرسه سن لوئی رفتم چون بودجه نداشتند مجانا حاضر برای کار شدم و مدت شش ماه درس را مداومت دادم. در این موقع مدرسه ای به اسم سپهر از طرف فارغ التحصیل های مدرسه دارالفنون تاسیس شده و بنده را با ماهی هشت تومان حقوق رای معلمی ورزش دعوت نمودند و این بنده نیز چون مقصود اصیلم خدمت به نوباوگان وطن عزیز و جز دعوت به ورزش و ادراک فضائل این فن منظوری نداشتم قبول نمودم. پس از چهار ماه در جشن سالیانه معارف در دارالفنون کنفرانس مفصلی راجع به ورزش و اهمیت آن جهت محصلین ایراد کردم و در ختم کنفرانس با محصلین مدرسه سپهر مشغول عملیات ورزش شدیم و در اختتام کار وزیر محترم معارف آقای حکیم الملک با نهایت مهربانی در جلو حضار دست مرحمتی داده و با یک نشان علمی درجه دوم مفتخرم فرمودند و از آن ساعت با حقوق چهل تومان به معلمی ورزش مدارس دولتی مامورم فرمود. از آن تاریخ به همت آقای حکیم الملک هفته ای دو ساعت در مدارس ورزش شروع شده و در سایه توجهات ایشان روز به روز توسعه یافته و مبدایی برای شروع ورزش فنی در ایران به اسم آن وزیر محترم در تواریخ ثبت گردید.
بالاخره آقای ابوالفضل خان صدری را به معاونت خود پیشنهاد و آقای حکیم الملک با همراهی و لطف سرشار قبول فرمودند و در وزارت مرحوم ممتازالملک نیز مساعدت و تشویقی که شد این بود.
در مواقع قحطی بنده پیشنهاد نمودم که برای فلک زدگان شبستر با ورزش جشن گرفته و عواید آن را به آنجا بفرستیم. وزیر محترم همراهی فرموده و امر فرمودند که تمام شاگردان مدارس در این امر خیر شرکت جویند و در عمارت مسعودیه یعنی محل حالیه وزارت معارف مبلغ دویست و سی تومان برای فقرای شبستر جمع شد و در این جشن وزیر وقت بنده را با یک نشان علمی درجه اول تشویق فرمودند و در وزارت حضرت آقای نصیرالدوله وزیر محترم معارف تعلیم این فن بیشتر مورد توجه افتاده و بر کالبد بی جان ورزش روحی تازه دمیدده شد و حسب الامر وزیر وقت برای چهل مدرسه دولتی معلم تهیه و مشغول کار شدند و برای تشویق بیست تومان به بنده و بیست تومان به آقای صدری اضافه حقوق مقرر فرمودند و نیز در عهد وزارت حضرت آقای حاجی محتشم السلطنه عطف توجه کاملی به ورزش شده و آقای میرزاعلی اکبرخان داور رئیس محترم معارف فوق العاده همراهی فرمودند.
از آن جمله در جشن کلوب ژیمناستیک به دستور ایشان محصلین مدارس هم حاضر و حسب الامر بندگان حضرت اشرف محصلین مدرسه نظام هم شرکت جسته و ورزش ایران کم کم پا به مدارج عالیه گذاشت. اخیرا در تحت توجهات وزارت معارف و روسای محترم آن وزارتخانه ورزش فوق العاده اهمیت پیدا کرده و بنا به پیشنهاد اداره تفتیش و حکم وزارت جلیله روزهای دوشنبه بعد از ظهر عموم مدارس ابتدایی تعطیل شده و در تحت نظارت اقای صدری و معلمین ژیمناستیک مانند اروپا به خارج شهر برای گردش و بازی می روند و نیز ورزش در تمام مدارس اجباری و محصلین مدارس مجبورند در امتحان نمره داشته باشند. در این اواخر از اداره تفتیش یشنهادی تقدیم و تهیه کردند که بر طبق آن یک کلاس تعلیم ورزش در مدرسه دارالفنون با پروگرام (برنامه) ذیل تصویب شد که در آخر هر سال معلم تازه تهیه شده و در سایه این موسسه وزارت جلیله موفق به اصلاح نسل و نژاد ایرانی گشته سلول های عصبی و عضوی اطفال را تربیت نموده و برای آتیه ایران اشخاص صحیح البنیه و صحیح الاخلاق تهیه نماید. معلوم است اشخاصی که سلسله اعصاب و قوای دماغیه آنها در روی یک اسلوب اساسی به حد رشد رسیده و بدن آنها ورزیده و متحمل همه نوع کارهای شاقه بوده و هرکدام از اعضایشان به حالت طبیعی انجام وظیفه و کار نماید دارای یک فکر سلیم و به همه نوع ترقیات قابل و به انجام مقاصد و آمال خود موفق خواهد بود.
مواد پروگرام مدرسه ورزش به قرار زیر است: 1. عملیات ورزش.2.بازی های تربیتی.3. نظریات و تاریخ ورزش.4. اسپور (فوتبال، اسکریم، بوکس، تنیس، شناوری، والبول، دیسک پراندن، نیزه پراندن) .5. تشکیلات بوی اسکاتی پیشاهنگی.6. علم وظایف الاعضاء. 7. حفظ الصحه کامل.
زادروزها
پرویز خسروانی
یک قرن قبل، مردان کلیدی تاریخ باشگاه تاج در فاصله یک سال پس از یکدیگر متولد شدند. روز دوم مهر 1300، روز تولد علی دانایی فرد بود و یک سال بعد، در روز 4 مهر 1301 پرویز خسروانی در تهران متولد شد؛ مردی که در سال 1324 و در روز تولد خود، باشگاه دوچرخه سواران را تاسیس کرد. خسروانی در خانواده ای متنفذ رشد کرد. برادر او شهاب الدین خسروانی نماینده مجلس بود و عطاالله خسروانی دیگر برادر او نیز دبیرکل حزب ایران نوین بود.
پرویز هم در 19 سالگی وارد دانشکده افسری شد و در حالی باشگاه دوچرخه سواران را تاسیس کرد که به گفته خودش:« من با این دوچرخه که مرحمتی شاهنشاه است، کارم را آغاز کرده ام.» او چندی بعد، نام تیم خود را به تاج تغییر داد. سیاستی برای استفاده بیشتر از امکانات دربار در راه گسترش فعالیت های باشگاه خود.
خسروانی در سال 1343 فرمانده ژاندارمری استان مرکزی شد و سه سال بعد به ریاست سازمان تربیت بدنی رسید. هرچه قدرت او افزایش پیدا می کرد، مخالفان او نیز بیشتر می شدند و اتهامات وارده به او متنوع تر. در دوران ریاست او بود که باشگاه شاهین منحل شد و بسیاری او را عامل این امر دانستند. باشگاه شعاع هم در همان دوران انحلال خود را اعلام کرد و دلیل آن را تبعیض های مالی اعلام کرد که بین باشگاه تاج و سایر باشگاهها وجود داشت.
در بحبوحه انقلاب، خسروانی در مظان اتهام های فراوانی قرار گرفت. از جمله موضوع خروج 53 میلیون تومان ارز از مملکت که در روزنامه کیهان منتشر شد اما توسط او تکذیب شد. کیهان ورزشی نیز به نقل از تاجنامه 16 آذر همان سال، ثروت خسروانی را یک میلیارد تومن اعلام کرد.
با این حال، نخستین کسانی که برای دستگیری او اقدام کردند، ورزشکارانی از باشگاه تاج بودند. پرویز بادپا بوکسور تیم ملی با اسلحه به خانه خسروانی رفت تا او را دستگیر کند. اما خسروانی با مخفی شدن در بین درختهای باغ خود، موفق به فرار شد.
به مرور و پس از گذشت چند دهه، دیدگاههایی که نسبت به خسروانی وجود داشت تعدیل شد. تا جایی که جعفر کاشانی بازیکن اسبق باشگاه شاهین، خدمات خسروانی به ورزش ایران را به مراتب بیشتر از دکتر عباس اکرامی موسس باشگاه شاهین دانست.
خسروانی سالهای پایان عمر خود را در غربت و فقر سپری کرد. تا جایی که یکی از مربیان داخلی برای او کمکهای نقدی می فرستاد. خسروانی همواره آرزو داشت که پس از مرگ در ایران دفن شود. وی در 18 مرداد 1394 در لندن از دنیا رفت. اما به دلیل نقشی که در کودتای 28 مرداد ایفا کرد، امکان دفن او در ایران، هرگز مهیا نشد.
سالهای آغازین حکومت پهلوی همزمان بود با قدرت گیری حکومت سوسیالیستی شوروی. روسها برای کسب وجهه در بین ملتهای جهان، بسیاری از قراردادهای دوران تزاری را لغو کردند. از طرف دیگر اجازه دادند که بسیاری از متولدین این کشور که اصلیتی غیر روسی داشتند، به کشورهای خود بازگردند.
در بین متولدین سال 1301 می توان به « هاکوپ کورکچیان» اشاره کرد که در استان خارکف واقع در اوکراین امروزی به دنیا آمد. برادر کوچک تر او لئون نیز دو سال بعد از او در خارکف متولد شد. بعدها خانواده کورکچیان راهی ایران شدند و این دو برادر به دو تن از نخستین چهره های درخشان وزنه برداری ایران بدل گشتند. هاکوب در سال 1323 در تهران و در دسته میان وزن مسابقات قهرمانی ایران به رکورد 252 کیلوگرم دست یافت و عنوان سوم کشور را از آن خود کرد. وی در سالهای 1324 و 1325 افزایش چشمگیری در رکوردهای خود داشت و موفق شد دو بار پیاپی قهرمان ایران شود. رکورد او در مجموع حرکات یکضرب، دوضرب و پرس در سال اول 293.5 کیلوگرم بود و یک سال بعد در مسابقات قهرمانی کشور در اصفهان، او در دسته میان سنگین شرکت کرد و رکورد 360 کیلوگرم را از آن خود کرد. برادر او لئون هم بعدها دو بار قهرمان ایران و یک بار قهرمان آسیا شد.
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در سایت منتشر خواهد شد.
پیام های که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.