چراغ بردارید، دنبال استقلال بگردید

گم شدن استقلال در لیگ برتر داستان امروز نیست. استقلال سالهاست در پیدا کردن خود تبحر ندارد. از دست رفتن این مهارت به از دست رفتن فرصتهای موفقیت در سالیان اخیر تبدیل شد اما نگرانکننده این است که این ماجرا دنبالهدار است. انگار سریالی نوشتهاند با این عنوان: یک تیم در لیگ گم شده است.
استقلال را از روزی که با آندرهآ استراماچونی پروژه تازهاش را شروع کرد ببینیم. این باور وجود داشت که استقلال با استراماچونی رویاهای تازه و بزرگی را جستوجو خواهد کرد اما آن پروژه مدیریت نشد و بحران اقتصادی برای پرداخت دستمزد سرمربی فقط بخشی از سوءمدیریت بود. مدیران باشگاه اهمیت آن پروژه را در بازسازی برند استقلال نمیشناختند و نمیدانستند در چه موقعیتی هستند. مدیریت باشگاه استقلال تسلط ایجاد رابطه حرفهای با سرمربی خود را نداشت. استقلال یکی از مهمترین فرصتهایش برای بازسازی ساختار فنی و شخصیت تیمی را از دست داد اما تغییر مدیریتها در استقلال هر بار وضعیت را هولناکتر کرد و باشگاه استقلال حتی مهارت ایجاد یک همکاری رضایتبخش با فرهاد مجیدی را پس از جدایی استراماچونی نداشت.
استراماچونی به اسلوب حرفهای خود پایبند بود و باشگاه را همراه پروژه خود نمیدید. فرهاد مجیدی نیز کوشش کرد تا باشگاه را به مسیر حرفهای بکشاند اما باشگاه از درک اهمیت این کارها عاجز بود و مقاومت میکرد. فرهاد مجیدی حتی به نقد وضعیت حاکم بر باشگاه پرداخت و انتقادات مهمی را مطرح کرد که نمیدانیم از یاد رفتهاند یا هنوز در یادها هست. دو پاره از انتقادات مجیدی همیشه به کار استقلال میآید، اگر گوش شنوایی وجود داشته باشد:
- »اگر استقلالی هستید، دفعه بعد لااقل حامی این دروغگوها نباشید. حمایت نادرست باعث شد که استقلال برای دومین سال متوالی توسط دلالها بسته شود و نه سرمربی.«
-»فراموش نکنید که هواداران استقلال آقای استراماچونی را در پاییز گذشته به دلیل همین سوءرفتارها از دست دادند، نه فقط به خاطر نحوه پرداخت. موضوع ساده و روشن است. مدیر باشگاه تجربهای در فوتبال ندارد که با ظرافت رفتار حرفهای آشنا باشد. از من یا هر کسی در نقش سرمربی بخواهید که به تمام جزئیات حساس باشم، نه اینکه به لاابالیگری در مدیریت تن بدهم و سازگار شوم. سالها به کجرفتاری و غیرحرفهای بودن مدیران تن دادهاند و از جزئیات گذشتهاند که فوتبال به این روزگار دچار شده است.«
در باشگاه استقلال اما برای پیدا نکردن خود و برای بازسازی نشدن برند استقلال انگار مقاومتی عجیب وجود دارد. روزی که استقلال محمود فکری را به عنوان سرمربی انتخاب کرد، سوابق فنی فکری نشان میدهد که باشگاه استقلال به تمام کارها و نقدها که در دوره مربیگری استراماچونی و مجیدی انجام و مطرح شد، پشت کرده است.
بعید به نظر میرسد که طرح این موضوعات، امروز برای مدیر یا هیأتمدیره باشگاه استقلال اهمیتی داشته باشد یا درکی از این دغدغهها داشته باشند. استقلال دوباره با سقوط فنی مواجه شد و نتیجهاش را هر هفته در بازی استقلال میبینیم. حتی پس از نیمفصل اول و تعیین فرصت مجدد برای همکاری با محمود فکری، شروع دوباره استقلال نشانی از تغییرات فنی در خود ندارد و این دلیل واضحی دارد. استقلال به توان تغییر در خود مجهز نیست.
کار به جایی رسیده است که سر باز زدن از خریدهای تازه برای تیم محمود فکری و بر باد ندادن پولهای بیشتر، بهترین توصیه به استقلال تلقی میشود، چون این باور که در استقلال رشد فنی ببینیم وجود ندارد.
چراغ بردارید و دنبال استقلال بگردید. این تیم از بازسازی برند استقلال و بازسازی نمایش فنی خود عاجز است. حالا میتوانید تا پایان فصل صبر کنید اما منتظر جادو جنبل فنی نباشید. از کلاه این کادر فنی خرگوش بیرون نمیجهد.
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در سایت منتشر خواهد شد.
پیام های که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.