تولید بدون کارخانه

سام ستارزاده - بهعنوان نخستین دوره لیگ برتر که بدون مربیان خارجی برگزار میشود، یکی دیگر از نکات جالب لیگ بیستم میانگین سنی پایین سکانداران داخلی نیمکتهاست. جامعه مربیان فصل پیشرو بهقدری جوان شده که امیر قلعهنویی با تنها ۵۶ سال سن، فعلاً مسنترین سرمربی لیگ است؛ در حالی که صاحبان نیمکت شش باشگاه هنوز چهلسالگی را رد نکردهاند. این جهش آماری در لیگ هر کشوری مشاهده میشد، نویدی بود برای ظهور نسل جدیدی از مربیان حاذق و ماهر اما با نگاهی به عقبه نامهای جدید مربیگری فوتبالمان متوجه میشویم که این ترند در ایران تعبیری واژگون دارد.
با شروع فصل جدید مسابقات، ما با نامهایی روبهرو خواهیم شد که هرچند زمانی بازیکنهای ارزندهای بودند اما در کارنامهشان سابقه چندانی در سرمربیگری، حتی در فوتبال پایه هم دیده نمیشود. از مشاهده این رزومهها چه برداشتی میتوان کرد؟ نکته مشترک تمام مربیان جوان لیگ برتر این است: هیچکدام از یک سیستم آکادمیک هدفمند در یکی از باشگاهها رشد نکردهاند؛ هیچیک بهصورت سیستماتیک تجربه و مهارت نیندوختهاند و همگی گویا سوار بر قالیچه سلیمان به جایگاه مهم امروزشان رسیدهاند.
اینکه باشگاههایی به بزرگی سپاهان و شهرخودرو برای حضور در لیگ قهرمانان آسیا به نامهای آزمون پسندادهای مانند نویدکیا و رحمتی برای سرمربیگری اعتماد کردند، بیش از آنکه نشانه پوستاندازی نیمکتهای فوتبال ما باشد، گواه این است که عملکرد نسل قبلی مربیان ایرانی تا چه اندازه فاجعهبار بوده که مالکین باشگاههای بنام ترجیح میدهند بخت خود را با گزینههایی که مانند هندوانه دربسته میمانند، بیازمایند اما پرسشی که ایجاد میشود این است که چرا استفاده از مربیهای تیمهای پایه به ذهن هیچ مدیری نرسیده؟
البته، آنچه تاکنون از بازی تیمهای برخی مربیان جوان و صحبتهایشان در رسانهها دیدیم و شنیدیم، نشان میدهد برخی از این گزینهها از لحاظ فنی و حتی شخصیتی میتوانند آوردههای قابلتوجهی برای فوتبال ایران داشته باشند و از این رو، تماشای عملکرد باشگاههایشان در لیگ بیستم میتواند جذاب باشد. نظیر سپاهان نویدکیا، فولاد نکونام و مس رفسنجان محمدعلی ربیعی. با این وجود، این افراد هم محصول یک سیستم مربیپرور نیستند.
چنین افرادی اگر در عرصه مربیگری به موفقیت هم برسند، در درجه اول دسترنج تلاش فردی خودشان خواهد بود. در وهله دوم نیز بسیاری از این مربیان از جیب خود میپردازند تا به منابع علمی مربیگری روز دنیا دسترسی داشته باشند. بسیاری از مربیان مستعد ایرانی به خاطر هزینههای ارزی هنگفت و البته تحریم روشهای پرداخت بینالمللی، از این منابع بیبهرهاند. فدراسیون و سازمان لیگ هم سازوکاری تدبیر نکردهاند تا برای رفع این موانع از سر راه استعدادهای مربیگری بکوشند.
در کنار این دو معضل نبود سیستم اصولی پرورش مربی و حمایت ناکافی و عدم قانونگذاری برای غربال مربیان بادانش از سایرین نیز در فوتبال ما سؤالبرانگیز است. چنین قانون غربالگری البته وجود دارد؛ ولی در مورد نیمی از مربیان لیگ بیستم، مانند قانون منع جذب مربی خارجی اجرا نمیشود.
یوونتوس امسال را در نظر بگیرید. آندرهآ پیرلو با تجربه اندک بهعنوان سرمربی بیانکونری انتخاب شد اما در آستانه شروع فصل جدید، هافبک سابق آنها سخت مشغول تکمیل و دفاع از پایاننامه دکترای خود بود تا بتواند مدرک لازم برای حضور در سری آ را اخذ کند. همان پایاننامه هم پیش از شروع فصل مورد تحلیل کارشناسان قرار گرفت تا از روی آن در مورد سبک بازی یووه پیرلو به پیشبینیهایی برسند.
متأسفانه بیشتر مربیان جوان فوتبال باشگاهی ما نه یک آندرهآ پیرلو، بلکه محصولات تولیدی یک فوتبال بدون کارخانه هستند؛ مربیانی که اغلب کارنامه و مدرکی ندارند که بخواهیم آن را علتی برای درخشششان در فصل جدید فوتبالی بدانیم؛ و حتی اگر درخشیدند هم، آن را نه حاصل یک برنامه مدون، بلکه بهحساب اقبال مدیران انتخابگرشان باید بگذاریم.
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در سایت منتشر خواهد شد.
پیام های که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.