ابهامهایی درباره بازیکنان یحیی و این فینال تلخ
کمی ترس، کمی انفعال برای شکست کافی بود

محمد قراگزلو
ایران ورزشی: نیازی نیست کوهنورد باشید تا این چیزی که برایتان میگویم را با پوست و گوشتتان حس کنید. شاید همین که طرفدار پرسپولیس باشید، کافی است.
شما و تمام آنهایی که عصر شنبه دوست داشتند پرسپولیس قهرمان آسیا شود و باور کرده بودند که بالاخره چنین اتفاقی میافتد در فاصله گل مهدی عبدی تا گل دوم حریف خودشان را شبیه کوهنوردی میدیدند که به نوک قله رسیده، پرچم را رأس قله میکوبد اما همانجا پایش سر میخورد و سقوط میکند.
سقوط پرسپولیس از چهره قهرمان به بازنده فینال در زمان کوتاهی رقم خورد و شاید به همین خاطر است که هنوز نمیتوانیم این شکست را باور کنیم و هر طور حساب میکنیم این باخت منطقی به نظر نمیرسد.
پرسپولیس فینال را باخت و همه چیز تمام شد اما این باخت به خاطر غیر منطقی بودن و غیر باور بودنش هنوز زوایای پنهانی برایمان دارد که میتوانیم دربارهاش جست و جو کنیم و دنبال جواب باشیم. البته که این شکست پایان دنیا نیست، زندگی ادامه دارد و باید خیلی زود از جا برخاست و با قدرت پی باقی ماجرا رفت اما اهمیت مسابقه فینال آسیا و آنچه پرسپولیس در یکقدمی آن محروم مانده ایجاب میکند که کمی بیشتر درباره این شکست و ابعادش تأمل کرده و پرسشهایی مطرح کنید که شاید در ادامه راه، برای بزرگی ماندن و بزرگی کردن پرسپولیس به کار این تیم بیاید.
یک) هنوز نمیدانم چرا بازیکنان پرسپولیس آنقدر در جو مسابقه فرو رفته بودند و به قول هومن افاضلی آنقدر به حریفشان احترام میگذاشتند؟ البته که استراتژی بازی فینال و حساسیتهای این مسابقه ایجاب میکند شما بیگدار به آب و آتش نزنید و حواستان به نقاط قوت حریف باشد اما این همه ترس و استرس در برخی بازیکنان از کجا میآمد؟ این ترس در لحظات متعددی از نیمه نخست باعث شد تا بازیکنان پرسپولیس در موقعیت طراحی حمله توپ از دست بدهند و عملاً به دست خود پایهگذار حملات سریع یا ضدحملههای اولسان باشند.
2) نمیدانم این ترس و استرس بود که بازیکنان را کند، تا حدودی ترسو و منفعل کرده بود یا دوری از شرایط مسابقه؟ در واقع به نظر میرسید بیشتر بازیکنان پرسپولیس آن چالاکی و نشاط دور قبل مسابقات را ندارند و تا حدودی سنگینتر و کندتر از گذشته خودشان هستند. در این بین برخی بازیکنان باتجربهتر مثل نوراللهی و سیدجلال محکمتر و استوارتر به نظر میرسیدند و برخی مثل نعمتی و آقایی در دقایقی نه چندان کوتاه در اتمسفر بازی حل شده و تا حدود زیادی از کاراییشان کاسته شده بود تا پرسپولیس در دفاع و حمله اقتدار بازیهای مرحله گذشته را نداشته باشد.
3) هنوز نمیدانم چه لزومی به اهدای آن پنالتیها به حریف بود؟ در واقع نگرانکنندهترین بخش این شکست جایی است که ما تصور میکنیم پرسپولیس در لحظاتی گل خورد که هم از نظر روانی هم فنی برتر از حریف بود تا علت این وا دادنهای لحظهای و اشتباهات فردی مرگبار برایمان مبهمتر شود.
پرسپولیس در بهترین لحظه ممکن به گل رسید و میشد با دو دقیقه مدیریت بازی به عنوان تیم برنده به رختکن رفت و با قدی افراشته و روحیهای فوقالعاده قدم به نیمه دوم گذاشت. نیمه دومی که میتوانست برای حریف نگرانکنندهتر و ترسناکتر باشد چرا که تیم بازنده دقیقه به دقیقه از نظر روانی و بدنی افت میکرد و آماده پذیرش ضربه دوم میشد.
هنوز نمیدانم چه نیازی به پا انداختن احمد نوراللهی در صحنهای بود که خطری به آن صورت دروازه تیمش را تهدید نمیکرد و اصلاً چطور تیم برنده پرسپولیس در آن لحظات کوتاه قدرت کنترل بازی را از دست داد؟
همین مسأله در خصوص گل دوم به شکل دیگری قابل طرح است. پرسپولیس در شروع نیمه دوم تیم بهتر، آمادهتر و سرحالتری به نظر میرسید. انگار دستور یحیی در رختکن و تعیین استراتژی دوباره برای تیم باعث شده تا بازیکنان جان تازهای بگیرند و برای پیش افتادن دوباره از حریف به سوی دروازه آنها بتازند. فرم پرسپولیس در شروع نیمه دوم کاملاً امیدوارکننده و فوقالعاده بود و تیم به یکباره بالا آمد و چند دقیقه متوالی حاکم میدان بود اما چطور در چنین شرایطی بازیکن اولسان اجازه آن ارسال را پیدا میکند و چطور شیری مرتکب آن هند عجیب میشود؟
4) کندی تغییرات و چرخش استراتژی پرسپولیس بعد از رقم خوردن گل دوم حریف هم جای سؤال دارد و یکی از ابهامات این شکست میتواند باشد. یحیی که همیشه مقابل عقب افتادنهای این مدلی سریع و به موقع واکنش نشان میداد از لحظه گل دوم اولسان تا اولین تعویضش چیزی حدود بیست دقیقه منتظر تغییر نتیجه با همان ترکیب اولیه بود.
البته که واکنش پرسپولیس به یک گل عقب افتادن از حریف در فرم بازی سریع بود و تیم خیلی زود بالا آمد و بالا ماند اما خیلی زود مشخص شد با آن ریتم و آن مدل کارهای ترکیبی بعید است به گل رسید آن هم وقتی تیم حریف مثل نیمه نخست باز نمیشود و کمتر ریسک میکند. اینجاست که برخی از یحیی و کادرش توقع جابهجایی نفرات، تغییر سیستم و به آب و آتش زدن برای تغییر شرایط بازی را داشتند اما هر چه از زمان بازی میگذشت فتح دوباره دروازه اولسان سختتر به نظر میرسید و ناامیدی روی تیم سایه میافکند.
با وجود تمام کمبودها شجاعی، کمال و حسینپور بازیکنانی بودند که میشد در خصوص تغییر ریتم بازی رویشان حساب کرد و زودتر به بازی فرستادشان اما شجاعی دومین تعویضی تیم بود که با احتساب وقتهای اضافه 5 دقیقه فرصت بازی پیدا کرد. هنوز نمیدانیم چرا یحیی هر چه داشت و نداشت را به زمین نیاورد تا بلکه تغییری در مدل حملات تیمش ایجاد کند و با راههای متفاوتی دنبال رسیدن به دروازه اولسان باشد.
کپی
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در سایت منتشر خواهد شد.
پیام های که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.